فرهنگ به الگوهای رفتاری و ارزشهای مشترک میان کسانی که در یک محیط اجتماعی زندگی میکنند، گفته میشود. فرهنگ سازمانی مجموعهای از مفروضات و روشهای ادراک است که افراد سازمانها برای رسیدن به انسجام داخلی و حل مسائل از آن بهره میگیرند. هر بحران یا چالشی که در یک جمع پیش میآید، فرصتی برای شکلگیری و تقویت فرهنگ آن جمع است. فرهنگ، چیزی جدا از ماهیت سازمان نیست که بشود آن را به سازمان تزریق کرد، فرهنگ سازمان همان شیوهی رفتار درون سازمان است که نه با فشار مقطعی، بلکه در گذر زمان تکامل مییابد.
کتاب رهبری از بالای خط ضمن آموزش شیوهی رهبری آگاهانه، توضیح میدهد که پس از تمرین و اجرای این شیوه، علاقه به کار افزایش پیدا خواهد کرد و فضای کار به محیطی شادتر و سرزندهتر تبدیل خواهد شد. افزایش تمرکز و هدفمندی و درنهایت، کسب نتایج درخشان، از دیگر ثمرات اجرای این شیوه است. تجربه ثابت کرده زمانی که روحیهی کار تیمی در یک فضا تقویت میشود، انرژی و خلاقیت به اوج میرسد. در چنین شرایطی افراد قادرند تا مسائل را سریعتر و بهتر به سرانجام برسانند و همسو با یکدیگر به سمت نوآوری و آفرینش قدم بردارند؛ و تردیدی نیست که چنین دستاوردی، آرزوی تمام مدیران و سازمانهاست. کنار گذاشتن سرزنشها، تشویق به برقراری ارتباط صادقانه، تحریک کنجکاوی و کشف نبوغ فردی، شماری از توصیههای کتاب رهبری از بالای خط است. این کتاب کمک میکند تا الگوهای قدیمی خود را با نمونههای سازندهتر جایگزین کنید و در مسیر شغلی خود به ثبات برسید. مؤلفان این کتاب از ترس قدم گذاشتن در مسیر جدید آگاهاند. بااینحال افراد را تشویق میکنند تا زمانی را به کشف ناشناختهها اختصاص دهند و به موفقیتی پایدار دست یابند.
اگر نتوان تحقق نتیجهای را با آمار و ارقام سنجید، آن نتیجه اصلا کلیدی نیست. اگر افراد اولویتهای متناقض داشته باشند یا اهدافشان ناواضح باشد، دچار درماندگی و بیانگیزگی میشوند. سیستم مدیریتی اوکیآر (اهداف و نتایج کلیدی) مهلتهای تعیینشده را رعایت میکند و درعین حال، خود را با وضعیتهای گوناگون وفق میدهد؛ همچنین بازخورد را ترویج میکند و برای پیروزیهای کوچک و بزرگ ارزش قائل میشود. مهمتر از اینها، دستوبالمان را باز میکند و ترغیبمان میکند اهدافی را نشانه بگیریم که شاید در نظرمان دور از دسترس باشند.
هدف تمام کسبوکارها سودآوری و وظیفۀ مدیران سازمان ها درآمدزایی است. بهترین مدیران تنها به بودجه توجه ندارند، بلکه ترکیبی از کنترل هزینهها، افزایش فروش و استفاده از منابع را به کار میگیرند. در صورتی که یک مدیر بتواند صورتهای مالی را به درستی تفسیر کند و مورد استفاده قرار دهد، آن وقت آمار و ارقامی را در اختیار دارد که برای گرفتن تصمیمات اثربخش لازم است. همچنین علاوه بر مدیر، همه کارکنان در یک سازمان صرف نظر از این که چه موقعیت شغلیدارند، اگر با مفاهیم مالی آشنایی داشته باشند بهتر میتوانند وظایف و مسئولیتهای شغلی خود را انجام دهند. از طرفی این دانش مالی باعث میشود دید خوبی نسبت به مسائل مالی خود، کسبوکارشان یا سازمانی که در آن کار میکنند داشته باشند.
دانش مالی، برخلاف اهمیت بالای آن، متأسفانه در کشور ما محدود به افرادی است که در این رشته تحصیل می کنند. همه ما در زندگی روزمره یا در محیط کار خود به طور مداوم با تصمیم های مالی مواجه می شویم بدون اینکه ابزار لازم برای این گونه تصمیم گیری ها را در اختیار داشته باشیم. در کتاب ابزارهای کلیدی مالی برای مدیران، سعی شده تا دانش مالی به زبانی ساده و بدون نیاز به پیش زمینه قبلی بیان شود؛ به همین دلیل از ساختار کتابهای دانشگاهی در حوزه مالی پیروی نشده است. این کتاب بر سه مبحث کلی، یعنی تجزیه و تحلیل صورتهای مالی، بودجه ریزی سرمایه ای (ارزیابی مالی طرح ها و پروژه ها) و مفهوم ریسک و بازده متمرکز است.
بودجه، برنامهای مالی و اجرايی برای سازمان و يا يک واحد از سازمان است. بيش از يک نوع بودجه وجود دارد و برای تهیه آن روشهای مختلفی ارائه شده است. بودجهای كه به روش مناسب آماده شده باشد، هم در ارزیابی عملکرد مدیر کسب و کار تاثیر دارد و هم در رسیدن سازمان به اهداف استراتژيک کمک خواهد کرد.
کتاب "حلقه وفاداری مشتری "رازهای اثباتشدهای، برخوردار از پشتوانه ی روانشناختی برای ایجاد ارتشی از مشتریان وفادار ارائه میدهد؛ مشتریانی که منجی کسبوکار شما خواهند بود، بارها از شما خرید خواهند کرد و عملا از معامله با شما لذت خواهند برد. در این کتاب، انواع راهبردهای ساده، ولی بسیار کارآمد توضیح داده می شود. راهبردهایی مثل اینکه: چگونه از کاربرد ترفندها و تبلیغات فریبکارانه برای تشویق تکرار معامله دست بکشید و به جایش چه کاری انجام دهید تا مشتریان برای خرید بیشتر، دوباره نزد شما بیایند. چگونه از «راز باتلر» استفاده کنید تا به دستاوردهایی برتر از هر تبلیغات یا کارزار بازاریابی که تاکنون خوابش را دیدهاید برسید. چرا دادن بهترین خدمات به مشتری، دیگر کافی نیست، و اگر میخواهید کسبوکارتان در سده 21 همچنان رونق داشته باشد، به جایش چه کاری باید انجام دهید...
تاکنون کتابهای مدیریتی زیادی در مورد راه اندازی و اداره کسب وکار تألیف و ترجمه شده و در بیشتر آنها مدلها و روشها مرحله به مرحله توضیح داده شده است. تمام این کتابها اقدامات لازم را برای ساخت کسبوکار تشریح کردهاند اما وقتی در مقام کارآفرین یا مدیرعامل، این اصول را به کار میبرید و پیادهسازی میکنید، میبینید کافی نیستند و یک جای کار میلنگد. مثلا اینکه نتوانستید نیروهای خوبی جذب کنید، رقبا به سرعت رشد کردند و یا پیش بینی شما از بازار درست نبوده است. این موارد به اصطلاح همان فوت کوزهگری است که در اغلب کتابها بیان نمیشود. نویسنده این کتاب که خود مدیرعامل و بنیانگذار شرکتهای مطرحی در حوزه فناوری در سیلیکونولی بوده است، سعی کرده تجربیات خود را به زبانی ساده در رابطه با رهایی از چالش های پیش رو بیان کند.
کتاب «مشتریان گرسنه» (Jobs to Be Done: A Roadmap for Customer-Centered Innovation) رویکردی تازه برای درک نیازهای مشتری و نوآوری را ارائه میدهد. یکی از نقاط قوت این کتاب تأکید بر کاربرد عملی این نظریه است. پس از معرفی نظریۀ «کارهایی که باید انجام شود.» نویسنده میکوشد خوانندگان را راهنمایی کند تا با نحوۀ اجرای مؤثر آن در سازمان آشنا شوند. او یک نقشۀ گامبهگام ارائه میدهد که به کسبوکارها کمک میکند تا نیازهای واقعی مشتریان خود را شناسایی کرده و حتی نیازهای آینده را پیشبینی کنند. با تمرکز بر کاری که مشتریان در تلاش برای انجام آن هستند، کسبوکارها میتوانند فرصت هایی را برای نوآوری کارآمد شناسایی کنند و از رقبای خود پیشی بگیرند.