اگر نتوان تحقق نتیجهای را با آمار و ارقام سنجید، آن نتیجه اصلا کلیدی نیست. اگر افراد اولویتهای متناقض داشته باشند یا اهدافشان ناواضح باشد، دچار درماندگی و بیانگیزگی میشوند. سیستم مدیریتی اوکیآر (اهداف و نتایج کلیدی) مهلتهای تعیینشده را رعایت میکند و درعین حال، خود را با وضعیتهای گوناگون وفق میدهد؛ همچنین بازخورد را ترویج میکند و برای پیروزیهای کوچک و بزرگ ارزش قائل میشود. مهمتر از اینها، دستوبالمان را باز میکند و ترغیبمان میکند اهدافی را نشانه بگیریم که شاید در نظرمان دور از دسترس باشند.
جان دوئر در این کتاب اشاره میکند که شیوه هدفگذاری اهداف مشخص و نتایج کلیدی (اوکیآر) چگونه به غولهای عرصۀ فناوری، از اینتل گرفته تا گوگل، کمک کرده است تا به رشدی سرسامآور دست یابند. اوکیآر مخفف اهداف و نتایج کلیدی است: نوعی شیوه نامه هدفگذاری مشارکتی برای شرکتها، تیمها و افراد. در واقع، اهداف و نتایج کلیدی دو جزء مکمل در فرایند هدفگذاری هستند. یکی از آن ها اصول را مشخص میکند و دیگری چگونگی به کارگیریشان را، یکی چشمانداز را نشان میدهد و دیگری نحوه اجرای آن را.
اوکیآرها مجموعه اهدافی هستند که با دقت انتخاب شده و باعث رشد و پیشرفت کارکنان در وضعیت کنونی سازمان می شوند به این صورت که تلاشها را متمرکز و به افزایش هماهنگی کمک میکنند، کارمندان را در مسیر تعیینشده نگه میدارند، اهدافِ مشخصِ بخشهای مختلف را به هم پیوند میدهند و به این ترتیب، به کل شرکت، وحدت و قدرت می بخشند. در ضمن، اوکیآرها رضایت کارکنان در محل کار را افزایش میدهند و نرخ نگهداشت آنها در سازمان را هم به شدت بالا میبرند.